فعال شدن دوباره وبلاگ
سلام دوستای گلم فکر می کنم بعد از یک سال و نیم دوباره اومدم تو وبلاگ وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تو این مدت چقدر اتفاق افتاده مثلا ماهان قبل از عید بالاخره قبول کرد بره مهدکودک و با کلی زحمت 2 هفته در مهدکودک موندگار شد ولی این بار مامانجونش دلتنگ ماهان بود و دیگه نزاشت ماهان بره مهد و باز هم از هم جدا شدیم ولی این بار یه کار دیگه کردیم رفتیم نزدیک خونه مامان جون اینا حالا ماهان من می ره پیش دبستانی و از بعدازظهر همش خونه خودمونه هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی خوشحالم ...
نویسنده :
مامانی
11:32
بدون عنوان
سلام ماهان جونم الان خیلی وقته که اثاث کشیمون تموم شده. ولی من بازم وقت نکردم سری به وبلاگت بزنم عزیزم. آخه حوصله نداشتم. هر چی بهت اصرار کردم گلم بری مهدکودک نرفتی و امسال هم رفتی خونه مامانجون اینا. وقتی می ری خونه مامان جون من خیلی دلم برات تنگ می شه. نمی دونم وقتی این وبلاگ رو بزرگ بشی بخونی من هنوز هم سرکار می رم یا نه ولی الان من سرکار می رم مامانی بابا هم همینطور. همش هم به خاطر اینه که تو آیندهی خوبی داشته باشی. خیلی دوست داشتم می رفتی مهدکودک تا پیش خودمون باشی. وقتی می ری خونه مامان جون اینا خیلی دلم برات تنگ می شه روزایی که می بینمت و می خوام ازت جدا بشم خیلی برام سخته می دونم برای تو هم سخته ولی نمی دونم چ...